۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

دریای متلاطم

گذشتن از میان خشم دریای طوفانی
قایقی باید
تا تمام وجودت غرق آبی بیکران
قلبی ناتمام
تا وجودت را پاک کند از هر آنچه بدان وابسته ای

زمانی دور
باید دور ریختن را میکردم آغاز
دریای بیکران من
تنها مکانی بود برای ایستادن و
نگریستن به تمام آنچه به آن
دنیا را نظاره میکردم

من همه چیز نبودم
و تو همه امید من
برای رسیدن

این جا مکانی ست به وسعت تمامی گناهان ما
که به آن عشق می ورزیم
اینجا زمانی ست
که اگر باز می ایستاد
طبیعت را گام میگذاشتیم
تا ابدیت

وجودم را پر می کنم تا بدانم
هنوز هستم
اما دیگر توانستن واژه ای
امکان پذیر نیست برای ماندن
برای منی که به جستجوی خودم
و توئی که به دنبال عشق

گذران لحظه لحظه امواج این دریای طوفانی
مرا از خودم بی خود میکند
زمانی که قدم میگذارم بر امواج متلاطم
زیر پایم حس میکنم خیانت را
میان عشق و حقیقت
حس میکنم تو راکه همیشه شناور
همچون یه تکه پاره زندگی
به عمق مواج اقیانوس ها
فرو رفتی

۵ نظر:

ناشناس گفت...

kollan zendegi doroghe!
baghiash mohem Nis

ما هستیم گفت...

http://www.youtube.com/watch?v=_WSAaRp7sVM

ناشناس گفت...

SaLaM!
PlaY STaTiON Ham bazi MiKonaM.
PC ham Bazi MiKonam!
aGe Gofti esme Game e CHie??
MohSeN NeMitOni taSavor Koni man CHeghaD azoN bazi khosHam MiaD...
aSaN marekAS!
VahSHatnaK To heSeSHam...
aSlanam Sir nemisHam az baZi kaRdaneSH!
HeFzaM hame jaSHo!
TaVaLode Man 1 Mah PiSH boD dar ZeMN!

ناشناس گفت...

TaNhayi ke maN o To nadaRE!!

ناشناس گفت...

سلام رفیق قدیمی
خوبی؟ چه خبرا
نه ادرسم را عوض کردم. آمدم اینجا

ashoftar.blogfa.com
ای بابا کدام ناراحتی. به هر حال ادم ها در شرایطشان زندگی می کنند. این که بدیهی است.
و دیگر این که سر بزن.
و اینا!

-
حسین مکی زاده