چه بگویم خواهرم از جفایی که به تو شد
خون گریه کنم برادرم
دستم خالی ست
مادرم می دانم تنهایی
پدرم میدانم در سینه زخمی عمیق داری
اما تصور نتوانم کرد
گریه هایی که سوی چشمانت را برد
در غم تنها جگر گوشه ها
من توان دیدن ندارم
چشمی ندارم که زخمی بر تنت ببینم
خواهرم چگونه بر دوش خود
تحمل میکنی بار مرا
برادرم چگونه نگاه کنم
ببینم دردت را
تمام عمر باید اگر خونی باقیست
تقدیم یک قطره اشک چشمان زیبایت کنم
درد میکشی از درون
میسوزی از برون
تا گرمای وجودت
مرا در این سرمای وانفسا
شعله ور کند
پدر می گرید
مادر فریاد میکشد
دخترانه ام
برادرانه ام
هیچ ابریست کزین آتش خسته
بارانی شاید
امیدم
تمام عمرم
کدامین دست بر چشمانت
کدامین پا بر سینه پر از امیدت
کدامین درخت بر دامنت
پدر میگرید
مادر فریاد میکشد
دخترانه ام
برادرانه ام
خون گریه کنم برادرم
دستم خالی ست
مادرم می دانم تنهایی
پدرم میدانم در سینه زخمی عمیق داری
اما تصور نتوانم کرد
گریه هایی که سوی چشمانت را برد
در غم تنها جگر گوشه ها
من توان دیدن ندارم
چشمی ندارم که زخمی بر تنت ببینم
خواهرم چگونه بر دوش خود
تحمل میکنی بار مرا
برادرم چگونه نگاه کنم
ببینم دردت را
تمام عمر باید اگر خونی باقیست
تقدیم یک قطره اشک چشمان زیبایت کنم
درد میکشی از درون
میسوزی از برون
تا گرمای وجودت
مرا در این سرمای وانفسا
شعله ور کند
پدر می گرید
مادر فریاد میکشد
دخترانه ام
برادرانه ام
هیچ ابریست کزین آتش خسته
بارانی شاید
امیدم
تمام عمرم
کدامین دست بر چشمانت
کدامین پا بر سینه پر از امیدت
کدامین درخت بر دامنت
پدر میگرید
مادر فریاد میکشد
دخترانه ام
برادرانه ام